زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی
نام و نام خانوادگی: احمد اسلامیان
شرکت: روستا و پارس اِشن گرمسار
نام محصول: انواع مختلف و متنوع رنگ و قطعات خودرو
تحصیلات: دیپلم
در سال 1331 در شهر سنگسر استان سمنان متولد شدم و در یک خانواده ی متوسط و منضبط بزرگ شدم. پدر و مادرم فوق العاده خوش فکر بودند و ما را در تمام زمینه ها تشویق و یاری می کردند با توجه به اینکه سنگسریها دامدار بودند و بهترین گوشت و لبنیات را در ایران تولید می کردند، پدرم نیز دامدار بود.
دوران کودکی را در سنگسر گذراندم، تابستانها کار می کردم و زمستانها درس می خواندم و خود کفا بودم بعد از آن دو سال در سمنان تحصیل کردم و سپس به تهران آمدم و تحصیلات متوسطه را در تهران به صورت شبانه گذراندم و با پیشنهاد یکی از دوستانم وارد کار رنگ شدم. در طول تحصیل در یکی از شرکتهای رنگ سازی در جاده ی کرج به عنوان مسئول تولید و بعد از آن به عنوان مسئول آزمایشگاه کار می کردم.
بعد از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفتم. در سال 1356 بعد از تمام شدن خدمت با تخصص و تجربه ای که کسب کرده بودم و علاقه ای که داشتم با یک سرمایه ی جزئی و همکاری برادرانم و چند نفر از شرکاء، شرکتی را در گرمسار تأسیس کردم. ابتدا نام آن شرکت، شط رنگ بود که با تشابه اسمی که بعداً ایجاد شد به پارس اِشن تغییر نام پیدا کرد. سپس از طریق وزارت صنایع حدود دو سال در دانشگاه امیر کبیر و دانشگاه شریف کلاسهای مربوط به صنعت رنگ سازی را به صورت تئوری گذراندم و در آنجا به من پایان نامه ای دادند که از نظر تئوری و تکنیکی مرا تأیید می کرد. نهایتاً با تلاش و کوشش زیاد با توجه به افت و خیز های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژی که در زمان جنگ ایجاد شده بود، با قدرت و همت در مقابل مشکلات اقتصادی ایستادگی کردیم و همراه با برادرانم شرکت را تقویت کردیم و توانستیم 400 تن رنگ و انواع رنگ های ساختمانی و تینر بسازیم. از سال 1362 به مرور شرکت را توسعه دادیم. در حال حاضر شرکت پارس اِشن یکی از شرکتهای موفق و بزرگترین تولید کننده ی رنگ در ایران می باشد و اخیراً هم در حال وارد کردن تکنولوژی رنگ پولی در ایران می باشیم.
ما به کشورهای متعددی رنگ صادر می کنیم و در حال رقابت با کشورهای آمریکایی، اروپایی، انگلیسی و آلمانی هستیم و سعی می کنیم که تولیداتمان را با قیمت بهتر و کیفیت عالی عرضه کنیم.
در سال 1377 نیز شرکتی به نام روستا به ما واگذار شد و ما توانستیم در حدود 5،4 سال در آنجا سرمایه گذاری کرده و ماشین آلات جدید اضافه کنیم. طرح و توسعه ی زیادی در این زمینه مطرح کردیم و در حال حاضر در حال تولید کمک فنر و کانتینر برای کشتی ها هستیم. هم اکنون شرکت روستا از نظر تخصصی، تکنیکی، موفقیت اقتصادی و اجتماعی در استان سمنان و سنگسر جزء اولین ها می باشد.
غیر از پروژه های خصوصی که با شرکاء در شرکت داریم، به همراه پنج نفر از صنعتگران برجسته سنگسر در حال انجام چند پروژه بزرگ می باشیم که شامل پروژه تولید اسید چرب گلیسیرین که حدود 4 میلیون دلار هزینه دارد، پروژه تولید کیت گازسوز و گاز سوز کردن خودرو و پروژه تولید دیوارهای گچی پیش ساخته در حاشیه شهر خودمان هستیم و این پروژه های بزرگ با نام شرکت ایسکو (ایندس سنگسر) انجام می گیرد.
در دوران کودکی الگوی خاصی نداشتم ولی همیشه دوست داشتم در تمام زمینه ها اول باشم. در حال حاضر موقعیت اجتماعی و اقتصادی فوق العاده ممتازی نسبت به افرادی که می شناختم کسب کرده ام و دوست دارم به دیگران نیز کمک کنم تا به این موقعیت برسند. ایده جرقه ای است که در ذهن انسان می آید و بعد ما آن را به صورت واژه در می آوریم و به مرحله ی عمل می رسانیم.
انسان در هر مرحله ای برای رسیدن به هدف برای رسیدن به هدف باید انتخاب درست و منطقی داشته باشد و این انتخاب باعث موفقیت در زندگی می شود. همچنین عامل دیگر موفقیت و به روز کار کردن پرسنل، آموزش است و باعث می شود کارکنان با علم و تکنولوژی روز دنیا آشنا شوند. در شرکت ما نیز آموزش وجود دارد و ما با مدیران، هفتگی یا ماهانه ارتباط برقرار می کنیم و برنامه هایمان را با آنها در میان می گذاریم.
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی نام و نام خانوادگی: محمد اردکانی
شرکت: چرم و میش
نام محصول: انواع مختلف کیف و کفش و لباس
تحصیلات: سیکل
در سال 1323 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدرم روحانی بود و یکی از امام جماعت های شمیران بودند. در شرایط مناسبی زندگی می کردیم ولی آنقدر هم در رفاه نبودیم. از جهت اینکه دوست نداشتم کسی به من برای امرار معاش و زندگی ام کمک کند و استقلال مالی داشته باشم به همین خاطر درس ام را ادامه ندادم و بعد از کلاس ششم دنبال کار رفتم. من به پدر و مادرم بسیار وابسته بودم و این موضوع باعث می شد که دنبال یک سری کارهای خلاف نروم.
بعد از کلاس ششم به دنبال کار رفتم و شاگرد یک چرم فروش معتبر در تهران شدم در آن زمان آرزو داشتم که هر چه سریعتر برای خودم کار کنم حتی اگر کار کوچکی باشد. بعد از سه سال کار در آنجا به دنبال کاری برای خودم رفتم و یک دکه کوچک در بازار گرفتم و با یک نفر شریک شدم، در آن موقع شانزده سال داشتم.
در حین کار کردن 3-4 کلاس درس خواندم ولی امتحان آن را ندادم زبان انگلیسی را هم به مدت 10 سال خواندم ولی به طور مستمر نبود. بعد از آن به هیچ کلاس آموزشی نرفتم. اصولاً از نظر من کسی که آموزش پیدا می کند و تحصیل می کند اطلاعات و دانشی به دست می آورد که بتواند از آن دانش استفاده کند و فقط داشتن آن کافی نیست. کسانی بودند که سواد خواندن و نوشتن نداشتند ولی از یک انسان تحصیل کرده هم درک و هم آداب و معاشرت آنها بهتر بوده است ولی کسی که این توانایی را داشته باشد و تحصیلات هم داشته باشد موفق تر است.
من زندگی خوبی داشتم ممکن بود چند کاری انجام دهم و موفق نشوم ولی ناامید نمی شدم و سعی می کردم راه دیگری را انتخاب کنم روند شغلی ما همین بود تا به اینجا رسیدیم.
در ابتدای کار یک سال با شریکم بودم ولی او فرد کم تحرکی بود و من پر تحرک بودم بنابراین جدا شدیم و به دنبال کار برای خودمان رفتیم. در مسیر راهم موانع خاصی نبود فقط می رفتم به جاهایی که چرم می فروختند و وقتی نقاط ضعفشان را می دیدم بیشتر تشویق می شدم.بنابراین به این فکر افتادیم که خودمان تولید کننده باشیم ولی مسائل زیادی در تولید داشتیم سیاست گذاریها برای ما مشکلاتی درست می کرد و شرایط خوبی برای رشد مهیا نمی شد و موانعی ایجاد می کرد.
در حال حاضر فقط در بازارهای ایران هستیم و سعی داریم شعبه های دیگری ایجاد کنیم ولی مشکلات داریم.
هدف من از تأسیس شرکت چرم و میش از همان ابتدا کار صادرات بود ولی در این کار موفق نشدیم. یک سری مشکلات است که هر چه فکر می کنیم قابل حل شدن نیست و اوضاع طوری شده که در حال حاضر من فکر اگر بتوانیم موجودیت خودمان را حفظ کنیم خیلی بهتر است.
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی نام و نام خانوادگی: آقای اژدری فر
شرکت: شیشه خم اژدری
نام محصول: شیشه خم اژدری
تحصیلات: دیپلم
من غلام حسین اژدری مدیر عامل شرکت شیشه خم اژدری هستم. سابقه کار ما به حدود 20 سال قبل برمی گردد.در دوران کودکی و نوجوانی بیشتر مشغول تحصیل و درس خواندن بودم و ذهنم تماماً متوجه تحصیلات عالی دانشگاهی بود و هیچ زمانی تصور نمی کردم که روزی تولید کننده و مجری این نوع کارها باشم. شروع انقلاب و قطع شدن روابط ما با کشور های بیگانه و بحث شورای انقلاب فرهنگی و تداخل این نوع مسائل من را از رفتن به دانشگاه باز داشت. چون در دوران جوانی و نوجوانی به این کار فکر نکرده بودم و تصور رسیدن به این شغل را نداشتم الگوی خاصی را برای خودم در نظر نگرفتم و همیشه خودم را در قالب یک پزشک می دیدم. 12 سال اول زندگی ام را در روستا گذراندم و از مالی در سطح متوسطی قرار داشتیم و خوشبختانه کانون خانواده ما، آنقدر گرم و صمیمی بود که ما هیچ کمبود محبت و عاطفه ای را احساس نمی کردیم و نقش مادرم در این صفا و صمیمیت خانواده بسیار زیاد بود و همین باعث شد که اطرافیان نیز به خانواده ما علا قمند شوند. پدرم دامدار بود و الان هم در شهرستان مرغداری داریم.
خانواده ام جایگاه خوبی از نظر اجتماعی داشت. در زمان تحصیل هم کار می کردم ولی فقط برای کسب تجربه بود چون از نظر اقتصادی مشکلی نداشتیم و فقط در پی آن بودم که تجربه کسب کنم. از نظر من تحصیل یک امر ضروری و مهم است و با توجه به تکنولوژی و علم امروز تحصیل جزء جدا نشدنی کار و تولید به شمار می رود، حتی با وجود که خودم موفق نشدم به دانشگاه بروم ولی از افراد تحصیل کرده و دانشگاهی در کار زیاد استفاده می کنم و به شخصه معتقدم که اگر بخواهیم علم را از تجربه جدا کنیم، علم بالاتر از تجربه است. با مطرح شدن تجارت جهانی و رشد کشورهای دیگرایران نیز باید پیشرفت کند که متأسفانه من بستر این پیشرفت را در ایران نمی بینم. اما آینده کار خودم را روشن می بینم و اعتقاد دارم که بیشتر موفقیت های من از الطاف الهی بوده است و هر روزمان را بهتر از روز قبل می بینم. من با عبارت خواستن توانستن است خیلی اعتقاد دارم و به نظرم هر کسی می تواند آینده خود را خودش بسازد. شانس همان استفاده از فرصت هاست. کارهای دولتی اصلاً با روحیه ام سازگار نبود و نمی توانم به عنوان کارمن اداری انجام وظیفه کنم از طرفی اگر اعتقادات مذهبی محکم باشد انسان در خانواده، مسائل اجتماعی، روابط عاطفی و انسانی موفق تر است ولی با مذهب در نوع افراطی آن مخالفم.
در حیطه کاری به مدیریت مشارکتی معتقدم و همچنین اعتقاد دارم که بسترهایی باید ایجاد کنیم که کار به نوعی استاندارد سازی شود، وقتی قطعات استاندارد سازی شوند می توان به تولید انبوه فکر کرد .یکی از عوامل مؤفقیت این مجموعه را پشتکار می دانم. در مراحل کار آدم نا موفقی نبودم و خیلی کم با شکست مواجه بودم ولی مسائل مالی وجود داشته که از اهمیت زیادی برخوردار نیست. اگر انسان در هر کاری روحیه آن کار را نداشته باشد در آن کار شکست می خورد و اگر با شکست درست برخورد شود کسب تجربه است. هدف من از دنبال کردن این ایده به نوعی روشن کردن تکلیف زندگی ام بوده است. با خودم فکر کردم که در درس موفق نشدم باید شغلی را انتخاب کنم که آن هم همین کار است. بعد از مسافرتم به آلمان و دیدن دستگاه های و نوع کار کرد آنها و مقایسه با دستگاهایی که در ایران داریم متوجه شدم توانایی و خلاقیتی که در ایران داریم اگر در کنار این تکنولوژی قرار بگیرد چقدر می تواند بهتر باشد. کلاً از نظر اجرایی کار شیشه کار بسیار مشکلی بود و چون کار با دست انجام می شود ممکن است با یک سهل انگاری کوچک سرمایه بزرگی از دست برود. برای بازار یابی و تبلیغات این نوع شیشه ابتدا با مهندسین وارد بحث شدیم و از ویژگی این نوع شیشه ها برای آنها توضیح دادیم و ویژگی های شیشه های تولیدی خودمان را برای کسانی که در کار ساخت و ساز بودند توضیح دادیم .
الان که زمزمه تولید شیشه دو جداره به عنوان یک عایق در ساختمان مطرح شده است دولت به این نتیجه رسیده است که باید چیزی که پیشنهاد می شود از صافی یکسری مسائل کیفیتی عبور کند که مه در این امر پیش قدم شده ایم .
در تولید شیشه های خم در این صنعت پیش تازیم. از نظر من کسانی در این راه موفق ترند که به نوعی بهترین فرصت ها را از دست ندهند. ازجمله نقاط قوت این مجموعه پشتکار و دانش و احساس مسئولیت است. توجه خاصی که به کیفیت این محصول داریم و همچنین پذیرش این محصول از طرف جامعه از جمله نقاط قوت ما به حساب ما آیند و از جمله نقاط ضعف ما عدم نیروی انسانی آموزش دیده است و بیشترین نقطه ضعف این مجموعه به نوعی عدم نقدینگی است.
با گسترش شبکه های ارتباطی، ماهواره، اینترنت و فراگیر شدن آن ها جوانان امروز خیلی آسان تر از جوانان گذشته می توانند به اهداف خود برسند و امروز زمینه برای جوانی که بخواهد به صورت پو یا عمل کند فراهم است.
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی نام و نام خانوادگی: محمد رضا احمدی
شرکت: پژوهنده ی پودر سایش
نام محصول: انواع ساینده های الماسه و سرامیک
تحصیلات: لیسانس مهندسی صنایع
اینجانب محمد رضا احمدی در سال 1347 در خانواده ای متوسط در تهران متولد شدم البته در بافت جنوب غرب تهران ساکن بودیم. پدرم سرپرست شرکت کارتن سازی ایران بود البته اواخر به عنوان مسئول کنترل کیفیت کارخانه مشغول به کار بودند. ایشان تحصیلات دانشگاهی نداشتند ولی بیشتر مواقع همراه مهندسان شیمی بودند. من فرزند اول خانواده بودم و به طور کلی از نظر مالی تأمین بودیم.
در دوران کودکی فردی روشن فکر و موفق بودم و از نظر معلمان مسئولیت پذیر و مدبر بودم و همیشه سعی می کردم که در همه ی مواقع اثر گذار باشم. به دلیل علاقه ای که به کار داشتم، از سال چهارم ابتدایی در فعالیتهای تابستانی در رشته نقاشی و نجاری مشغول به کار شدم ولی صرفاً نیاز مالی نبود بلکه برای اینکه چیزی یاد بگیریم و به کارهایی از قبیل نقاشی، بتون کاری و نجاری و ... مشغول به کار بودم و چون در دوره دبیرستان در محله فعالیت داشتم به دنبال آموزش برق صنعتی رفتم و دوره ی طرح کاد را نیز به اتمام رساندم به طوری که در بخش نگهداری شرکت شیر پاستوریزه مشغول به کار شدم.
دوران تحصیلات خود را با موفقیت گذراندم و در دانشگاه تهران در گرایش استخراج معدن قبول شدم البته به اجبار وارد این رشته شدم ولی باز هم هدفمند بودم و در طول آن دوران در مقایسه با همرده های خودم، اطلاعات کاربردی من همیشه فراوان بود و شاید به خاطر مشغله ی کاری سطح درسی پایینی داشتم ولی به هر حال اطلاعات من به روز بود و همیشه دوست داشتم برای جامعه مفید باشم، به طوری که در دانشگاه به دنبال گرایش فن آوری و کاربرد مواد بودم.
زمانی که وارد دانشگاه شدم به دلیل اینکه از مقطع جنگ به تازگی خارج شده بودیم و به دلیل فشار اقتصادی آن زمان و همچنین بازنشسته شدن پدرم، از ترم دوم دانشگاه شروع به کار کردم. در جهاد دانشگاهی تهران نیز کار تخصصی می کردم و نیز در پروژه ی پتانسیل یابی استان همدان وارد شدم. به طور کلی در کنار درس کار تخصصی انجام می دادم و سعی می کردم تجربیات خوبی کسب نمایم. تجربه همیشه اهرم است و به کمک آن می توان کار علمی انجام داد که اگر این دو کنار هم باشد موفقیت چشمگیری به دست می آید.
بعد از ازدواج وارد صنعت ساینده شدم و پنج سال در زمینه ی سنگهای سنباده مشغول به کار بودم و پایه کارم را از تحقیقات سرامیک آغاز کردم و موفق هم شدم. سپس در سال 73 در شرکت واحد صنعتی داخل شدم و در سال 76 از آنجا بیرون آمدم و به فاصله ی یک ماه شرکت پژوهنده ی سایش را تأسیس کردم البته در سال 75 که در آن صنعت مشغول به کار بودم مرا به عنوان کارشناس در نمایشگاه بین المللی شرکت دادند، در نمایشگاه مراجعه کنندگانی داشتیم که سنگهای سنباده ای که معروف به سنگ صاف است (مورد استفاده آهنگر و ماشین ساز) را درخواست می کردند و نیز عده ای سنگهای الماسه تقاضا می کردند و سنگ تولیدی ما کارایی نداشت و به فکر تولید و طراحی سنگی افتادیم که
سمباده آن سرامیک باشد وتصمیم گرفتیم پنج نوع سنگBonding کنیم. به طور کلی ما چهار سال در مورد این قضیه تحقیق کردیم و نهایتاً به چند فرمول از آلیاژهای مختلف دسترسی یافتیم که در حال حاضر معادل سنگهای وارداتی می باشد و توانایی داریم که برای کاربردهای مختلف آلیاژهای مختلف عرضه کنیم. البته الگوی تأسیس شرکت پژوهنده ی پودر سایش را سازمان پژوهش علمی صنعتی به من داده بود و بعدها به دلیل عوض شدن سیستم کارشناسی قبول نکردند و وام نیز ندادند ولی بالاخره پذیرفتند که طرح ما نوآور است.
در دوران کودکی، آرزوهای من بیشتر از فیلم ها نشأت می گرفت در آن دوران من به دنبال الگو نبودم چرا که خود را صاحب تفکر می دانستم و یکی از عوامل موفقیت این است که همیشه به خودم می گفتم خودت باش و دیگران به من خط نمی دادند و به دنبال الگو و تقلید نیز نبودم و فقط روحیات خوب را در خود زنده می کردم.
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی
نام: آقای دیزجی
شرکت: اسباب بازی فکر آذین
نام محصول: فکر آذین
تحصیلات: لیسانس فنی
ازکودکی دوست داشتم دو شغل داشته باشم یکی کتابفروشی ودیگری تولیدکننده دردوران خدمت جایی کار می کردم که به هر حال به نوعی کار طراحی انجام می دادیم یعنی دور از فضای خلاق نبودیم فضایی که نیاز به خلاقیت داشت دران زمان واحد ما واحد طراحی بود که البته طراحی نظامی مقطعی هم بود که بعد از دوران انقلاب وبعد مسائل جنگ که ما زیاد از حوزه کاریمان دور نشده بودیم با دوستانم مشورت کردیم متوجه شدیم فضااز لحاظ اقتصادی مناسب وبکر است وصاحب اسباب بازیهای فکری که از خارج انها را وارد می کرده بعد از جنگ از ایران خارج می شوند واین خلع احساس می شود . قسمتی از بازیهای فکری هم که قرار بود از خارج وارد شود چون هماهنگی با فرهنگ ما نداشت بسیار دست نخورده بود یعنی کاری طراحی نشده بود که در بحث فرهنگی ما باید لحاظ می شد ما شروع کردیم به این کار حقیقتاَ ابتدا با فرمایش امام این قضیه سرعت پیدا کرد ، شطرنج حلال شد ومشکل شرعیش برداشته شد ما ابتدا یک شطرنج مغناطیسی طراحی کردیم ، شطرنج جیبی مغناطیسی که حقیقتاَ موفق هم بود.
شطرنج یکی از اولین محصولات ما بود که با توجه به اینکه می خوا ستیم این کار ما کاری فکری باشد وشطرنج نیز کار بسیار موفقی بود هم از لحاظ طراحی وهم از لحاظ جیبی بودن وبسیار کار بودن وبه هر حال از استقبال خیلی جدی بر خوردار شد .خود این قضیه باعث شد که ما اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنیم،وشروع کردیم به سرعت در زمینه فکری ،یعنی بیشتر فکر کردن وصحبت کردن وکار بیشتر وبروی نمونه های خارجی هم کار کردیم البته تنها نرفتیم سراغ کارهای کپی بلکه ایده می گرفتیم وروی انها کار می کردیم تا هم پخته تر شود وبا سلیقه ایرانی جور در اید وهم با خلاقیت خودمان باشد.
ازهمان ابتدا با مراکز اموزشی ارتباط داشتیم حتی خارج از ایران وبا واحدهائی که تولید کننده انها به طور تخصصی در زمینه فکری در دنیا کارکردند تا جایی که توان داشتیم از همان ابتدا با انها ارتباط برقرار کردیم با انها تماس داشتیم از کتابهایشان استفاده کردیم وقاعدتا از همان ابتدا با خارج از کشورارتباط برقرار کردیم.
ابتدا همان یک کارمان که شطرنج بود را در نمایشگاههای لبنان ،قبرس وکشورهای اسیای میانه عرضه کردیم وبه مرور زمان دربیش از15-10کشوردنیا جنسهایمان را عرضه کردیم .
ما تمام سرمایه وحرکت خودمان را تعیین می کنیم هیچ کمک مالی،اقتصادی از جاهای دیگر نگرفتیم و انرژی اصلی ما همان علاقه به این کار است ما خیلی از کارها را تولید می کنیم. نقطه سر به سری با توجه به شرایط نامناسب بازار اصلاََََ منطقی نیست بیشتر آن انرژی که خودمان اعتقاد داریم کار قشنگی است خودمان تولید می کنیم و حتی به خارج نیز صادر می کنیم.
ما در مجموعه داخلی خودمان از مرحله ایده تا اجرا زمان زیادی را از دست داده ایم و قضیه ای که کار را مشکوک می کند باعث می شود که آن کار دوباره بررسی گردد و عواقب و نتایج آن در نظر گرفته شود. متأسفانه این تناقض ما را کند می کند و این مشکل در تصمیم گیری تأثیر می گذارد.
پیتش نیازهایی که برای ما نیست برای کارهای جنبی می گذاریم اینها باعث می شود سرعت عمل از ما گرفته شود.
دولت بودجه کمی را برای اشتغال زایی اختصاص داده است اما تجربه کافی در این کار را ندارد و این کار احتیاج به یک حرکت اجتماعی دارد و اگر دولت بخواهد در این مقطع و بخش صادرات از ما حمایت کند باید در کشورهای دیگر تحقیق کنند و ضعفهای ما را مشخص نمایند و کمک کنند تا آنها را برطرف کنیم . به جلو پیشرفت نماییم. البته مشکل فرهنگی هم داریم که نه تنها در کشور ما بلکه در تمام کشورهای دنیا رایج گردیده که همه می خواهند در کوتاه مدت و یک شبه پول دار شوند. در حال حاضر تفکر و فرهنگ بر این پایه است که یک شبه می توان ثروتمند شد اما این قضیه اصلاًدرست نیست و حتی اگر وضع اقتصادی از این هم بهتر شود باز هم به زمان احتیاج داریم تا به نتیجه مطلوب دست یابیم ما در کار خودمان با ریسک پذیری زیادی روبرو هستیم و هر شکست یک تجربه جدیدی است ولی بعضی اوقات این شکست ها سنگین بوده ولی خیلی سریع قضیه را حل می کنیم.