لطفاً خودتان را معرفی کنید
اینجانب حسن سرهنگ پور فرزند محمد رضا به شماره شناسنامه 171 متولد 1344 شهرستان بابل و لیسانس فقه و مبانی حقوق ، از جانبازان جنگ تحمیلی و دارای دو فرزند هستم. پس از گذراندن دورة تحصیلات دبیرستان و دانشگاه که در بحبوحه انقلاب و جنگ تحمیلی شکل گرفت و بخشی از ایام عمر در دفاع از حریم مرزهای خاکی و اعتقادی سپری گردید و با همت بلند بزرگ مردان این سرزمین به پایان جنگ منتهی گشت ، از جمله آنچه که برای اینجانب باقی ماند روحیه خستگی ناپذیر و احساس مسئولیت در جهت بازسازی و رشد تولیدات داخلی برای آحاد مردم که خودرا قطره ای از آن دانستم . لذا با شروع به فعالیت در یک واحد مرغداری تدارک دیده شده و احیاء و بازسازی آن ( به آدرس : کیلومتر12جاده بابل به بابلسر ، روستای بالا احمدکلا ) با رساندن ظرفیت 60 هزار قطعه جوجه ریزی و مرغ گوشتی در هر مرحله با تولید سالانه حدود 54 هزارکیلوگرم مرغ انجام پذیرفت که در سال 1369 بعنوان یکی از مرغداران گوشتینمونه استان مازندران معرفی گردیدم
مختصری از روند شغلی خود را بیان بفرمایید:
در سال 1378 باپیگیری و تحمل هزینه های سنگین با تغییر مرغداری فوق به مزرعه مرغ مادر به منظور تولید جوجه یک روزه فعالیت جدیدی آغاز گردید که حاصل آن تولید حدود 3 میلیون قطعه جوجه یکروزه گوشتی بوده که در سطح استان و کشور با نام جوجه گوشتی مرغ مادر بابل جوجه عرضه گردید. در سال 1380 ضمن کسب اطاعات و ایجاد ارتباط و قرار داد با چند تن از کارشناسان داخلی و خارجی در زمینه طیور برای اولین بار در استان ضمن عقد قرار داد مشارکت با مرکز پشتیبانی طیورکشور وابسته به وزارت جهاد کشاورزی اقدام به جوجه ریزی گلهاجداد آرین ( هایبرو ) از 4 خط A.B.C.D نمودم که حاصل آن تولید حدود یکمیلیون قطعه جوجه یکروزه مادر و به همین نسبت خروس پدر بوده که تولیدات فوق در سطح مزارع مرغ مادر کشور توزیع و بخشی از آن نیز توسط مرکز پشتیبانی طیور در سال 1381 به کشور عربستان صادر گردیده است و در حال حاضر نیز در خرداد 1382 جوجه ریزی اجداد ، مجدداً به صورت مستقل در مزرعه اینجانب با نام مجتمع اجداد مازندران به مدد الهی انجام پذیرفت ؛ که با توجه به تجهیز سالنها به دانخوری و آبخوریهای اتوماتیک و ایجاد سیستم اسلت و تلههای تخمگذاری و تفالههای جمع آوری تخم مرغ ضمن خرید و واردات از شرکت فنکوماتیک هلند و تجهیز سالنها به دیمر و لوکسمتر جهت تنظیم دما و نصب دوربینهای مدار بسته در کلیه سالنها جهت کنترل دقیق تر و تجهیز اتاق نگهداری تخم مرغ به ترمواستارت و سنسورهای اتوماتیک جهت تنظیم رطوبت و دما و ایجاد آزمایشگاهی کوچک جهت کنترل مواد غذایی و بیماریهای مرغان و با استفاده از برنامه ریزی کامپیوتری جهت تهیه و تنظیم و بالانس موادغذایی طیور مربوطه با همکاری کار شناسان مجرب و تجهیز انبار تخلیه علوفه جهت جلوگیریاز ورود کامیونهای حمل به محوطه داخلی انبار به اگرو بالابرهای متحرک جهت تخلیه و انتقال علوفه ، که با توضیحات فوق امیدوارم در این مرحله نیز با تولید 3 میلیون قطعه جوجه یکروزه مادر و خروس پدر و جوجه یکروزه گوشتی سهمی در تولید استاندارد کشور داشته باشیم.همچنین این مرغداری با مساحت 45 هزارمتر با دارا بودن 12 سالن پرورش و تاسیسات جانبی ضمن عقد قرارداد با دو نفر دامپزشک و یک کارشناس ارشد طیور و 4 نفر کارشناس دامپرور و حسابدار و مدیر فروش و راننده و منشی و جمعی از کارگران سخت کوش با ایجاد اشتغال برای 43نفر مشغول به کار می باشند .
در ارتباط با برنامه های کاری مطالب خود را بیان فرمایید :
اینجانب در سال 1366 ضمن مطالعه در زمینه پرورش شتر مرغ و تحقیق در مورد واردات آن با توجه به اینکه تصور میشد تنها در کشور آفریقای جنوبی پرورش و تکثیر مییابد به سازمان دامپروری که متولی وقت امور بوده مراجعه کردم ولی متأسفانه با برخورد منفی مواجه شدم . مجدداً در سال 1375 پس از ایجاد روابط ایران با آفریقای جنوبی در اولین روز افتتاح سفارت آن کشور در تهران به آن مراجعه کرده و ضمن کسب اطلاعاتی کامل و جامع پس از مراجعت و ارائه آن طرح توجیهی در خواست ورود شتر مرغ و مجوزپرورش آن را نمودم که پس از طی ماهها برای اولین بار مجوز تأسیس مزرعه پرورش شتر مرغ را دراستان مازندران کسب نمودم ولی متأسفانه پس از گذشت زمان طولانی و ایجاد مشکلات مالی از اجرای طرح واماندم . ( نوشدارو پس از مرگ سهراب )
تولیدات شما در چه سطحی از منطقه یا کشور و یا خارج از کشور است ؟
تولیدات این مرغداری در سطح کشور توزیع میگردد و با توجه به عاری بودن از آلودگی های مختلف قابلیت صادرات به کشور های همجوار را دارا میباشد .
چه پیشنهادی جهت ارتقاء تولیدات خود دارید ؟ و موانع موجود کدام است ؟ و راه حل آن را بیان فرمایید :
رفع محدودیتهای سلیقه ای و غیر مسئولانه ، کوتاه نمودن دست رانت خواران همکاری ارگانهای مربوطه جهت صادرات و اعطاء مجوز های لازم جهت ایجاد بخشهای دیگر زنجیره تولید از جمله احداث کارخانه جوجه کشی.
از مسئولین شهرستانی یا استانی یا کشوری چه انتظاری برای تولید و کار آفرینی دارید؟
تغییر اساسی در نوع نگرش به نظام سرمایه گذاری در سطح سردمداران و برنامه ریزان که اساس و مبنای تولید بوده و موجب رشد و شکوفایی میگردد.
پیشنهاد شما برای صنعتی شدن شهرستان بابل چیست؟
تشویق سرمایه گذاران و تولید کنندگان با حمایت و هدایت سرمایه گذاری توسط مسئولین شهرستان بدرو از تنگ نظری.
در خاتمه هر نکته ای که لازم میدانید بیان فرمایید:
به امید روزی که با تغییر و تحول اساسی در نظام اقتصادی کشور شاهد باشیم که تولید و ارزش آن از مرحله شعار و عشق ورزی به کار و تولیدی و تشویق به کار جهت ایجاد اشتغال و احساس ترحم به بیکاران و امید به اجرو ثواب اخروی و … فراتر رفته و به عنوان تلاش و سرمایه گذاری در جهت تامین و تدارک سود و منافع مادی بیشتر با توجیه اقتصادی و عقلائی روبرو باشیم .
امّا شرکت مازینور که به گفتهی مدیرعامل آن، بزرگترین و معتبرترین شرکت روشنایی در خاورمیانه است، چگونه به وجود آمد؟
آقای زینالعابدین آبادیان، مدیرعامل 70 ساله و بنیانگذار شرکت، چنین میگوید:
تا سال 1348 به اتّفاق برادرم حاج ابوالقاسم، کود شیمیایی تجارت می کردیم و نمایندهی توزیع آن در شهرهای بابل، آمل، قائمشهر و جویبار بودیم. مدّتی هم با نظارت ادارهی کشاورزی، گندم تجارت میگردیم. در همین گیر و دار، کسی که 450 هزار تومان به ما بدهکار بود، ورشکست شد و برای دومینبار دچار خسارت سنگین مالی شدیم. وقتی وضع را اینگونه دیدیم، برای اینکه بیش از این از ما سوءاستفاده نکنند، رفتیم دنبال کار تولید. در سال 49 به فکر تأسیس کارخانهی شالیکوبی افتادیم. مدّتها به این کار مشغول بودیم تا اینکه یکنفر پیشنهاد کرد یک واحد تولیدی (صنایع روشنایی) بسازیم. پذیرفتیم و شروع کردیم. البتّه آن شخص بعدها از ما جدا شد. امّا ما به کارمان ادامه دادیم. قبلاً در زمینی به مساحت 6000 متر در موزیرج فعّالیت داشتیم، ولی چون دامنهی کارمان به مرور گسترده تر شد و مقداری از آن زمین هم در طرح تعریض شهرداری قرار داشت و همچنین عدم همکاری مسئولان شهری و مشکلات حقوقی دیگر، ترجیح دادیم تأسیسات را به زمین وسیعتری منتقل کنیم. بعد از سه چهار سال سرگردانی و دوندگی، بالاخره توانستیم اینجا (جادّهی بابلسر، پیچ قریشی) را پیدا کنیم. مساحت اوّلیهی آن 2 هکتار بود، امّا حالا به 5 هکتار رسیدهاست.
روزهای اوّل چند کارگر داشتید؟
16 نفر، ولی الآن حدود 500 نفر کاگر، کارمند، تکنیسین، مهندس و مشاور داریم.
حاج آقا! رمز این همه موّفقیت را در چه میدانید؟
اوّلاً من بچّههای خوب و موفّقی دارم. از زمانی که آنها در کنار هم قرار گرفتند و تمام انرژیشان را برای رشد و توسعه متمرکز کردند، تحوّلات زیادی در سطح شرکت ایجاد شد، به طوریکه الآن در سطح خاورمیانه حرف اوّل را میزنیم (إنشاءالله آقا وحید برایتان توضیح میدهند.) ثانیاً تعلیمات برادر بزرگم در نوجوانی و جوانی خیلی روی من اثر گذاشت. ایشان سعی کرد از من انسانی مستقل و با اراده بسازد و مرا برای چنین روزها و کارهای بزرگی آماده کند. ثالثاً همراهان بسیار خوبی داشتم و دارم. برادرم ابوالقاسم که همیشه و در همه حال شریک و همراه من بودند و هستند و همسرم که بینهایت در موفّقیت من مؤثّر بودند.
* خیلی جالب است! تا بهحال با هر شخص موفّقی که صحبت کردیم، ذکر خیری از همسرشان داشتند و به نیکی از آنها یاد کردند.
کاملاً درست است. ببینید! همسرم (خانم شاهکویی) با این که مدیر (دبستان نجم) بود و به کار معلّمی اشتغال داشت، در تربیت بچّهها و مدیریت خانه بسیار کوشا و بمراتب از من بهتر و جلوتر بود و در مواجهه با مشکلات و گرفتاریهایی که پیش میآمد، به من روحیه میداد.
در اینجا، آقای آبادیان، با توجّه به قراری که قبلاً گذاشتهبود، از ما عذرخواهی کرد و ما را با پسر ارشدش، مهندس وحید تنها گذاشت.مهندس در طول گفتوگویمان با پدر، سرگرم رتق و فتق امور بود و از این فرصت برای انجام کارهای باقیماندهی شرکت، استفاده میکرد. امّا به محض رفتن حاجآقا، روبهروی ما نشست و به پرسشهای ما جواب داد. اشراف و تسلّط او بر جزئیترین مسائل اجرایی و فنّی شرکت، همانچیزی بود که ما قبلاً شنیدهبودیم.
* آقای مهندس! کمی از خودتان بگویید؟
من متولّد 1335 هستم. دیپلم ریاضیام را از دبیرستان ملّی دانش (با مدیریت آقای مهندس قاسمی) گرفتم و برای ادامهی تحصیل به امریکا رفتم و در رشتهی مهندسی برق، فوقلیسانس گرفتم. البتّه در همان فاصله در بیرون از دانشگاه کار میکردم که همان تجربیات، امروز در مدیریت و برنامهریزی شرکت بسیار به کارم میآید.
* در مورد آخرین شرایط، محصولات و مختصّات آنها توضیح بدهید.
کار اصلی شرکت، طرّاحی چراغها با بهرهگیری از پیشرفتهترین نرمافزارها، قالب سازی با مدرنترین تجهیزات و ماشینآلاتCNC و ساخت چراغها با بهترین قطعات و با کیفیتی بالاست.
* بسیاری از مردم، گمان میکنند که مازینور، لامپ (روشنایی) تولید میکند؟
نه! این طور نیست. ما فقط چراغ (در 500 آیتم) تولید میکنیم. وسایل دیگر را از خارج میآوریم. در ایران کلاً 94 واحد چراغسازی داریم که به لحاظ کیفی، 10 تا از این شرکتها از متوسّط به بالا هستند.خوشبختانه مازینور در سطح کشور و خاور میانه ممتاز است. تنها یک شرکت مشابه در عربستان است به نام "سعودی لایتینگ"که در ردهبندی از مازینور پایینتر است.
* شرکت مازینور شامل چه بخشهایی است؟
تحقیق و توسعه، طرّاحی، قالبسازی، ماشینسازی، فلزکاری، شست و شو، نقّاشی، تزریق پلاستیک دایکاست، ماشینکاری، خطوط متعدّد مونتاژ و کنترل کیفیت.
* از نظر کنترل کیفیت در چه سطحی هستید؟
می دانید که این شرکت 30 سال قدمت دارد و مدّتی با روش سنّتی مدیریت و اداره میشد. یکروز ما سهبرادر (من، حسین و پیمان) نشستیم و گفتیم که باید به شرکت سیستم بدهیم تا بتوانیم در سطح بینالمللی، با کارخانجات مشابه رقابت کنیم. رفتیم سراغ سیستم مدیریت کیفیت و با کار شبانهروزی، گواهینامهی ISO9001 گرفتیم. سه سال بعد با شرکت بینالمللیDQSDQS که در ایران دفتر دارد قرارداد بستیم وISO9001 را به ویرایش 2000 تبدیل کردیم. خوشبختانهDQS DQS شرکتی است که نگاهش فرآیندی و مربّیانه است. یعنی وقتی برای ممیّزی سالانه میآیند و اشکالی میبینند، خودشان کمک میکنند تا آن اشکال رفع شود.
* در عرضهی کالاهای شرکت به چه فاکتورهایی توجّه دارید؟
اگر بخواهید در بازارهای جهانی موفّق باشید، باید کالاهای تولید شما متنوّع باشد. ما سعی میکنیم بازار جدید را با کالاهای جدید اقناع کنیم.مثلاً از 5سال قبل با همکاری شرکت آلمانی"شوخ(Schuch)" چراغهای ضدّ انفجار تولید و به بازارهای داخلی و خارجی عرضه میکنیم.
* چراغهای ضدّ انفجار دیگر چیست؟!
این چراغ برای کار در دمای محیطی بالا و شرایط محیطی سخت و در فضاهای مستعد انفجار تهیّه میشود و در کارخانههای شیمیایی و پتروشیمی قابل استفاده است. پروژهی تولید چراغهای ضدّ انفجار در سال 1379 و پس از اعلام نیاز صنعت نفت و گاز و پتروشیمی کشور شروع شد.
شرکت مازی نور در همین زمینه در سال 81 موفّق به دریافت اوّلین گواهینامهی مونتاژ چراغهای فلورسنتی ضدّ انفجار Zoon1 و Zoon2 از شرکت TUV-NORDNORD شد و سال بعد، با انتقال تکنولوژی و فراگرفتن مهارتهای خاص، گواهینامهی تولید چراغ ضدّ انفجار را هم گرفت.
* این محصول را به کجا میفروشید؟
ما عملاً چراغهای ضدّ انفجار مورد نیاز بسیاری از مراکز صنعتی کشور مانند صنایع نفت و پتروشیمی، نیروگاهها و...را تأمین میکنیم.(مثل پتروشیمی قائد بصیر، تبریز، مارون، امیرکبیر، شرکت ملّی مناطق نفتخیز جنوب، پالایشگاه گاز پارسیان، شرکت ایرانخودرو، نیروگاه تبریز و ...) و در سطح بینالمللی هم در کشورهایی مثل استرالیا و تعدادی از کشورهای اروپایی (آلمان، فرانسه و...) و آسیایی (حاشیهی خلیجفارس و ...) مشتری و دفتر فروش داریم.
* آقای مهندس! غیر از مواردی که قبلاً صحبت شد (بالا بردن کیفیت کالا و...) بهنظر میرسد شما توانسته اید کارکنان و کارشناسان شرکت را با فرمول خاصّی منطبق کنید؟
ما عقیده داریم که افراد و کارکنان هر سازمان موقعی پیشرفت و با تمام وجود همکاری میکنند که از کارشان لذّت ببرند. ما در انتخاب افراد به هنگام جذب در سازمان کاملاً دقّت داریم و افراد مناسب را در جای مناسب قرار میدهیم.در این شرکت بخش آموزش، بسیار فعّال است. به آموزش بها میدهیم. ارتباطمان با کارکنان بر اساس کارآمدیشان است. با بیتفاوتی و بیحالی کارکنان بهطور جدّی برخورد میکنیم.برای تقویت انگیزهی آنها، سالی دو بار و بهصورت دورهای، "کارمند منتخب"را برمیگزینیم و برای هر دوره، پاداش ویژهای در نظر میگیریم.
بیش از 3ساعت با پدر و پسر گفتوگو کردیم.موقع برگشتن، هوا کاملاً تاریک شدهبود. عکّاس مجلّه گفت: خدا رحم کرد که من قبل از تاریکی هوا از مجسّمهی آقای آبادیان (پدر) عکس گرفتم. وگرنه فرصت از دست میرفت!
درست رو به روی در ورودی و در اصلیترین نقطهی کارخانه، مجسّمهی باشکوهی از بنیانگذار شرکت صنایع روشنایی مازینور نصب شده است که احترام و تحسین بینندگان را نسبت به برادران آبادیان برمیانگیزد که چه زیبا قدر پدر را میدانند و چه عالی از رهاورد سالها رنج و تلاش و پایمردی آن کارآفرین موفّق تجلیل میکنند. این است رمز موفّقیت و شهرت بینالمللی مازینور
شرکت صنایع چوبی بهارنارنج فعّالیت خود را از تاریخ 23 بهمن ماه 1380 با هدف تولید محصولات چوبی و MDF آغاز نمود. کارخانهی این شرکت در زمینی به مساحت 000/7 مترمربّع و در فضای 000/3 مترمربّع و با دارابودن نیروی انسانی متخّصص در شهرک صنعتی بندپی شرقی احداث گردید. سالنهای تخصّصی هریک از واحدهای تولید تحت کنترل و نظارت مهندسین مجرّب شامل: انبار موادّ اوّلیه، درودگری، پرسکاری و رنگکاری میباشد. واحد MDF که خود به 3 بخش (برشپانل، لبه چسبان و مونتاژ اوّلیه) تقسیم میشود. نصب ماشینآلات و دستگاههای مدرن، سرآغاز فعّالیت همگام شرکت در زمینهی MDF با تکنولوژی روز اروپا بود که باعث بالابردن سهم شرکت در بازارهای داخلی و خارجی و تضمین کیفیت موادّ اوّلیهی آن گردید. این مجموعه در آبانماه سال 84 موفّق به دریافت گواهینامهی ISO9001 از شرکت IQM ایتالیا شد که موجب افزایش کارآیی، بهرهوری و درنهایت ارتقاء کیفیت محصولات تولیدی قابل رقابت با محصولات بینالمللی و رضایت بیش از پیش مشتریان تولیدات بهارنارنج گردید. علیرضا اسماعیلپور که در سال 1341 در محلّهی بیژنحاجی بابل متولّد شد و مدیرعامل شرکت بهارنارنج میباشد، دربارهی انتخاب این شغل چنین میگوید: «در سال 1359 بعد از گرفتن دیپلم به علّت تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ناچار به بازار روی آوردم. بدلیل علاقه به رشتهی الکترونیک جهت آموزش اوّلیه به صندوق کارآموزی مراجعه نمودم که با تکمیل ظرفیت در این رشته مواجه شدم که بهناچار رشتهی چوب و نجّاری را پذیرفتم و یک دورهی آموزشی سهماهه را پشتسر گذاشتم و در بعدازظهرها هم نزد استادکاری بهنام آقای “داییپور” بهصورت کارآموزی میکردم، او شرطی را برای پذیرش من گذاشتهبود. اینکه تمام مغازهاش را در مدّت یکهفته تمیز کنم تا بعد تصمیم بگیرد که آیا مرا پذیرا است یا خیر؟ شاید حدود دو وانتنیسان از مغازهی او خاک ارّه و پوشال را جمعآوری کردم و بعد از یک هفته استاد گفت: اگر اینکار را نمیکردی تو را پذیرا نبودم. بلافاصله بعد از 3 ماه آموزش با000/2 تومان سرمایهی اوّلیه که از 1600 تومان فروش دوچرخهام (چون رشتهی ورزشیام دوچرخهسواری بود) و 400 تومان قرض از چندجا مغازهای 20متری در حوالی اوقاف با ماهی 1000 تومان اجاره کردم و ابزار اوّلیهی نجّاری را خریداری کردم.»
اوّلین سفارش
«اوّلین سفارش من ساخت میز سماور به قیمت 300 تومان بود که با دریافت اوّلین دستمزد بسیار خوشحال شدم.»
گسترش کار
«بعداز اینکه در سال 60 جواز رشتهی نجّاری را گرفتم، از همان موقع کارم را گسترش دادم و پس از 3 تا 4 سال کارم در سطح بالا توسعه یافت و بهناچار مغازهام را تعویض و در کمربندی غربی مغازهای با مساحت 150 متری خریداری کردم. چون هدف اوّلیهام بیشتر جذب نیروی کار بود و چون علاقهی زیادی به این رشته داشتم از سال 71 کارم آنقدر گسترده شد که نمیتوانستیم با آن مغازهی کوچک جواب مشتریان را بدهیم. بههمینخاطر شرکت صنایع چوب مامطیر را در جادّهی کیاکلا تأسیس کردم. از سال 1380 با تفکّر ایجاد فضای تولیدی مستقل و اشتغالزا اقدام به تأسیس شرکت بهارنارنج کردم. در سال 1381 قطعهزمین به مساحت 000/7 مترمربّع در شهرک صنعتی بندپی شرقی خریداری کردم و طرحی را با اشتغال 33هزار نفر ارائه دادم که در شهریور 1382 به بهرهبرداری رسیده و در گام اوّل 12 نفر مشغول بکار شدند.
در اینسال محصولات تولیدی چوبی بهارنارنج عرضه میِد. از سال 1383 با توجّه به ورود محصولات MDF به بازارهای جهانی و داخلی و همچنین استان مازندران خطّ تولید محصولاتMDF و جدیدترین و پیشرفتهترین ماشینآلات روز اروپا را در کارخانه مستقر نمودم که خود باعث افزایش نیرو به 33 و سپس به 48 نفر شدهاست.»
MDF چیست؟
MDF از مشتقّات چوب بوجود میآید (که بصورتهای تارهای مویی الیاف درمیآورند) و بوسیلهی پرسهای قوی آن را فشرده میکنند و اگر بخواهند آنرا ضدّ آب کنند، قبل از آنکه بهصورت خمیر است با پارافیل مخلوز میکنند. نوع روکشهای MDF متفاوت و دارای تنوّع رنگ بسیار است.»
تهیّهی موادّ اوّلیه
«موادّ اوّلیه که در بازار ایران از آن استفاده میشود از روسیه وارد میشود که توسّط تاجران ایرانی خریداری میگردد. برای تهیّهی MDF چون در داخل ایران کارخانهی تخصّصی تولید MDF نداریم، هرچند در چمستان نور شرکتی است که MDF تولید میکند، امّا ابعاد کار آن طوری است که استاندارد روز نیست. بههمین دلیل تمام MDF های موجود در بازار ایران بیش از 80 تا 90 درصد از ترکیه وارد میشود زیرا حدود 19 کارخانهی بزرگ تولید MDF وجود دارد.»
سطح کار
«ما روی کیفیت اهمّیت خاصّی قائل هستیم و تمام مراحل تولید ما از روی نقشه و استاندارد است. در واقع سیستم مدیریت کیفیت را استقرار دادیم و این سیستم باعث شد که مشتریان ما افزایش پیدا کردند. منتهی تولید ما جوابگوی این حجم مشتری نیست. بههمینخاطر مجبور شدیم طرحهایمان را توسعه دهیم و هدفمان این است که شعبههایمان را در سطح کشور افزایش دهیم. هرچند ما در مجموع شش شعبه داریم. (دوشعبه در بابل-یک شعبه ساری- یک شعبه گرگان-یک شعبه گنبد و یک شعبه بندرترکمن) امّا در برنامهای که تدوین نمودیم در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز نمایندگیهایمان را دایر خواهیم کرد. کاری که در بهارنارنج انجام دادیم یک تنوّعی بود در صنایع چوب بابل و حتّی مازندران.
وجود مبلمان چینی
«مبلهای چینی بهعنوان یک رقیب جدّی بهحساب نمیآید، امّا این باعث شده که ما سطح کارمان را بالا ببریم که بتوانیم با آنها به رقابت بپردازیم. مشکلی که در کالای چینی است این است که کالای ضعیفی هستند. یعنی قدرت دوام ندارند و فقط روی زیبایی آنها کار شدهاست و در مازندران در درازمدّت این کالاها جوابگو نیستند.»
رطوبت و تغییر حجم چوب
«در کارگاههای ما واحد کوره، چوبخشککنی وجود دارد، استاندارد رطوبت چوب باید 8 تا 12 درصد باشد، مشکلی که نجّاریهای دیگر دارند واحد چوبخشککنی ندارند و به آن اهمّیت نمیدهند. در مازندران فقط ما تنها دارای کوره هستیم. چوب که خشک میشود مقومت آن دو برابر میشود و چسبپذیری آن بابل میرود. از جمله در منازل بعلّت رطوبت زیاد تغییر حجم در چوب پدید نمیآید و لاروهایی که در چوب وجود دارد با گرمای بالای 70 درجه از بین خواهندرفت. ابعاد کوره 5/4 در 9 متر است و بهصورت واگنی ساخته میشود. هر 15 روز میتوانیم چوب خشک کنیم و دو کوره چوبخشککنی داریم که نزدیک به 100 مترمکعب در ماه ظرفیت خشککردن را دارند.
وضعیت صادرات
«ازجمله الزامات صادرات این است که حتماً باید دارای استاندارد اروپایی بود که خوشبختانه این شرکت در آبانماه 84 استاندارد بینالمللی ISO9001 را کسب نمود که جزء شرکتهای معدودی هستیم که ISO9001 داریم و ازجمله کارهایی که برای صادرات حائز اهمّیت است حتماً باید واحد بستهبندی داشتهباشند. یعنی کارها بهصورت اتّصالات است که در اروپا انجام میشود و ما این دستگاه را از ایتالیا وارد کردیم که برای کارهای با حجم بالا مانند یک کمد 2 متر در 3 متر فضای زیادی را اشغال میکند. میخواهیم این بهصورت بستهبندی انجام دهیم. فعلاً طرح مطالعاتی داریم که صادرات به کشورهای آسیای میانه و دُبی بزودی صورت گیرد.
انتخاب طرح و مدل
طراحی را خودم انجام میدهم، درواقع باید طرّاح باید فکر مردم را بخواند. یعنی بدانیم که مردم چه میخواهند. در این منطقه یعنی شرق و غرب مازندران دو نوع ایدهی مختلف وجود دارد. یعنی یکسری از اجناس ما تخصّصی برای شرق مزندران و یکسری مخصوص غرب مازندران. کلاً هر طرحی که تا الآن دادیم از آن استقبال خوبی شد. ازجمله از خطّ تولید MDF جدید خیلی استقبال شد.»
چرا بعضی از صنایع چوبی بهاصطلاح دچار کرمخوردگی میشوند؟
چون دراین منطقه رطوبت محیط زیاد است. اگر رطوبت بیش از 50 درصد باشد لاروهایی در داخل چوب وجود دارند. اگر چوب در فصل بهار قطع شود قبل از اینکه وارد کوره شود و از آن میز و یا صندلی و ... تولید شود لارو داخل آن تبدیل به حشره میشود. امّا کاری که ما انجام میدهیم توسّط گرمای بالای 70 درجهی کوره که قبلاً ذکر شد، این لارو را از بین میبریم. کلّیهی تولیدات ما با 4 سال ضمانت و 10 سال خدمات پس از فروش ارائه میشود.
برنامههای آینده
«ازجمله برنامههای آینده، استقرار واحد طرّاحی در شرکت میباشد و نیز برای تثبیت بازار خارجی به یکسری ماشینآلات تخصّصی نیاز داریم که سال آینده وارد کنیم که از جملهی آن CNC برش است که تمام توماتیک است، پرس وکیوم که روکش ملامینه را تا یک میلیمتر پرس انجام میدهد و اگر این دستگاه را وارد کنیم مشکلات خاصّی را برای ما دیگر از نظر وجود ماشینآلات نخواهیم داشت و تا شهریورماه شعبهای را در بازار یافتآباد راهاندازی خواهیم کرد. (یافتآباد کلّ بازار مبل ایران را پوشش میدهد، ولی بازار بابل هنوز شناختهشده نیست، امّا در این منطقه ما حرف اوّل را میزنیم.)»
مشکلات
«در صنایع چوب حمایت چندانی نمیشود، اگر از تولیدکننده حمایت شود، روحیه میگیرد. مخصوصاً با تورّمی که امسال ایجاد شده، واقعاً تولیدکنندگان مشکل دارند. بخاطر عدم حمایت انگیزهی کافی برای تولیدکننده بوجود نمیآید که به سمت تولید برود. تثبیت قیمت وجود ندارد. از اوّل سال تاکنون هنوز شرکتهایی که با آنها کار میکنیم، لیست قیمت را ارائه ندادهاند. نزدیک به 25 درصد جنسهای ما تورّم یافته ولی هنوز قیمت جنسهای خود را افزایش ندادیم زیرا بازار این منطقه کشش افزایش بیرویهی قیمت را ندارد. به همینخاطر تولیدمان را افزایش دادیم. از وامها استفاده میکنیم تا حجم خرید یکسری از مواد اوّلیه که از خارج بصورت مستقیم تهیّه میشود را بالا ببریم.
رضایت از کار
من از شغل خودم راضی هستم. برای رشد در کارم از وام استفاده کردهام. نزدیک به 700 میلیون تومان برای شرکت سرمایهگذاری کردم. طبق برنامهریزی قسط آنها را دادم و هیچ بیرویهی سرمایهگذاری نکردم و سرمایهگذاری را پلّهپلّه انجام دادهام. علاقهای که به این کار داشتم باعث شد که خسته نشوم. شعار اشتغالزایی داریم ولی درکل اجرا نمیشود. هرکاری که صنتعگران میکنند با پشتکار و تلاش خودشان است.
نقش همسر در موفّقیت کار
همسرم برای موفقیتم بسیار همّت کرد و بسیار در این میان زحمت کشید. از دو شعبه که در بابل داریم یک شعبه را همسرم در اختیار دارد. سه فرزند دخترم که یکی از آنها دانشجوی رشتهی زبان انگلیسی که بعضی اوقات کمک میکند و دو فرزند دیگرم که یک سوّم ابتدایی و یکی اوّل راهنمایی هستند. من علاقه داشتم دخترم در صنایع چوب تحصیل کند ولی خودش علاقه نداشت.
توصیه به جوانان
جوانان جنگنده نیستند. با هرکدام که صحبت میکنیم مأیوس هستند. درصورتی که خود من از اوّل هیچچیز نداشتم، امّا دنبال کار را گرفتم و تا آخرش رفتم. البتّه با تلاش و پشتکار خودم. امّا جوانان امروز خیلی راحت زندگی میکنند. تا حرف بزنید میگویند پشتوانه نداریم، سرمایهای نداریم که کاری را انجام دهیم.
خطّ مشی
شرکت بهارنارنج تولیدکنندهی انواع محصولات چوبی و MDF تأمین رضایت مشتریان را بهعنوان هدف اصلی درنظر گرفته و در راستای تحقّق این هدف استقرار مدیریت کیفیت بر مبنای استاندارد ISO9001 به مورد اجرا گذاشته و درجهت پیادهسازی آن موارد زیر را مدّنظر قرار دادهاست.
- ارتقاء سطح کیفیت محصولات ارائهشده براساس الزامات مشتری
- افزایش بهرهوری و توانمندی نیروی انسانی و ارتقاء دانش فنّی و مهارتها از طریق آموزشهای مستمر و مؤثّر
- تحویل بهموقع محصول
- استفاده از تکنولوژی و تجهیزات نوین در تولید
- افزایش سهم محصولات تولیدی در بازارهای داخلی
- سعی و تلاش جهت حضور مطلوب در بازارهای خرج
مدیریت و کارکنان بهارنارنج ضمن درک مفادّ خطّمشی فوق، خویش را متعهّد به بهبود مستمر و اثربخش سیستم مدیریت کیفیت بر مبنای استانداردISO9001 دانسته و بهعنوان چارچوبی مطلوب و کارآمد جهت تعیین و بازنگری اهداف کیفی سازمان معرّفی مینماید.
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
ااینجانب فرید شکری، متولد 1347 ، اهل بابل، متأهل و لیسانس مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی امیر کبیر می باشم.
چند کارگر و کارمند در این شرکت کار میکنند؟
در حال حاضر جمعاً 26 نفر مشغول به کار می باشند که 2 نفر در بخش طراحی مهندسی و 3 نفر در بخش تضمین کیفیت و آزمایشگاه و 3 نفر در امور تدارکات و اداری و مالی و بقیه در خط تولید مشغولند.
از گسترهی فعالیتها و تولیدات شرکت بگویید.
این شرکت در سال 1373 با عنوان تولید قطعات و ماشین آلات صنعتی و کشاورزی آغاز به کار نمود و در ادامه، ضمن تولید قطعات کشاورزی، با طراحی و تولید ماشینِ “در بند قوطی های فلزی” که بیشتر در صنایع لبنی کاربرد دارد، به فعالیت خود ادامه داد که هم اکنون نیز تولید آن در حد بسیار محدود و بر حسب سفارش ادامه دارد. و از سال 1378 تولید قطعات خودرو را شروع کرد و بهعنوان یک قطعهی تخصصی ، تولید “میل بادامک” را برای خودروهای مختلف سر لوحهی کار خود قرار داد و در این زمینه نیز به موفقیتهای بزرگی نایل شد که از جملهی این موفقیتها، افتخار همکاری با شرکت “تحقیقات موتور ایران خودرو” در ساخت هفت مدل مختلف میل بادامک، در پیاده سازی پروژهی انژکتوری شدن موتور پیکان بود که این شرکت، بهعنوان یک نمونه ساز مطرح، جایگزین مناسبی برای شرکتهای خارجی گردید و در همین راستا موفق به اخذ تشویق نامه از آن شرکت گردید هم اکنون با پیاده سازی سیستمهای تضمین کیفیت و سیستمهای آموزشی پرسنل و با برخورداری از آزمایشگاه کنترل کیفیت یکی از تولید کنندگان این قطعه برای شرکت ایران خودرو میباشد.
چالشها و مشکلات کاری شما کدام است و راهحل آن چه میباشد؟
با توجه با اینکه عمده فعالیت این شرکت در زمینهی تولید قطعهی خودرو متمرکز شده است، یکی از بزرگترین مشکلات و نگرانیهای ما محدودیت بسیار شدید قیمت فروش قطعات به شرکتهای خودرو ساز، با عنایت به سیاست ارزان سازی قیمت خودرو میباشد که مسئولان امر آن را پیگیری می نمایند. این هدف از آنجا که در جهت جلب رضایت بیشتر ملت عزیزمان است فی نفسه ارزشمند است اما نیاز به برنامه ریزی دقیق و حساب شده تری دارد تا تضادی هم با هدف خود کفایی کشور نداشته باشد .
این صحیح است که باید در جهت جهانی شدن - که جز با رسیدن به کیفیت برتر و قیمت پایین تر میسر نیست - پیش برویم اما برنامه ریزی نباید به گونه ای باشد که چاره ای جز حذف شدن نداشته باشیم به عبارت دیگر از کارشناسان و برنامه ریزان صنعت کشور و بخصوص صنعت خودرو که بالاترین میزان اشتغال را در کشور چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیر مستقیم و در قالب کارگاههای تراشکاری کوچک ایجادنموده است انتظار میرود با برنامه ریزی دقیق و اتخاذ تدابیر دور اندیشانه و ایجاد کمکهای جانبی و حساب شده و افزایش خدمات، این فرصت را ایجاد نماید تا زنجیرهی تولید بر یک چرخهی پایدار و اصطلاحاً بر غلتک ترقی قرار گیرد و این آخرین فرصت ما قبل از جهانی شدن است؛ در غیر این صورت باید شاهد از هم پاشیدگی شرکتهای بیشماری از کوچک ‘بزرگ باشیم’ کمااینکه هم اینک نیز این آثار دیده می شود .
و اما راه حل این مشکلات چیست؟آنچه که بهعنوان یکی از صنعتگران این کشور عزیز می توانم پیشنهاد نمایم این است:
الف : استفاده از مدیران متخصص و دلسوز و مجرب که حداقل، مدیریت و مشکلات تولید را عملاً تجربه کرده و لمس نموده باشند، برای حصول یک برنامهی بسیار دقیق و پایدار تا جایی که به عنوان یک سیستم مشخص و محتوم برای مدیران بعدی با هر نوع سلیقهی کاری قابل پیگیری باشد تعویض مدیران منجر به تغییرات کلی در نظام تولید و صنعت کشور نشود. به عبارت دیگر، همهی تولید کنندگان دور نمای خوب و شفافی از وضعیت کاری خود داشتهباشند و ریسک سرمایه گذاری آنان به حداقل ممکن برسد.
ب : ایجاد فضای همکاری شفاف تر و متعادل تر بین خودرو سازان و قطعه سازان به گونهای که بهعنوان یک پیکر واحد محسوب گردند و در این فضا، قطعه ساز و خودرو ساز هر دو به یک اندازه، فشارهای اقتصادی و مالی ناشی از طی مسیر جهانی شدن را تحمل نمایند و پشت گرمی شرکتهای خودرو ساز به تأمین قطعات از خارج کشور با قیمت نازل، منجر به اعمال فشار یک جانبه (حداقل در این مقطع از زمان، تا قبل از رسیدن به وضعیت متعادل و پایدار) بر روی قطعه سازان نشود. باید دست به دست هم بدهیم و نگذاریم کار و سرمایهگذاری عظیمی که بخصوص از سال 72 به بعد در بخش قطعه سازی صورت گرفته و هم اکنون به لحاظ کیفیت در جایگاه بسیار بالا تری نسبت به گذشته قرار گرفته، به حال خود رها شود و همهی این زحمات به هدر رود .
ج : با مطالعهی صنعت خودرو سازی ژاپن، کره و دیگر کشورهای در حال توسعه، ملاحظه می شود که انتقال فناوری در رشد بهره وری بیشترین سهم را داشته است. کاربرد گستردهی ماشین آلات و تجهیزات پیشرفته با هدف افزایش تیراژ و بهره وری، عامل اصلی رشد اقتصادی در ژاپن بودهاست. در این مورد، شرکتهای خودرو ساز و مسئولان امر با فراهم آوردن تسهیلات و امکانات هر چه بیشتر و حتی مشارکت در سرمایه گذاری و در نتیجه ایجاد تضمین و فرصت سرمایه گذاری، بهترین نقش را در پیاده سازی این مهم می توانند داشته باشند.
د : ایجاد تدابیری جهت ایجاد تسهیلات بانکی باسود کم و متناسب با سود تولید کننده با نهایت تأسف گاهی ملاحظه می شود که سود بانکیای که تولید کننده می پردازد بیشتر از سود تولید می باشد. بدیهی است که انگیزه های مالی، نقش بسزایی در رشد وترقی صنعت کشور دارد. شرایط باید به نحوی باشد که سرمایه گذار، بهجای سپرده گذاری در بانک یا هر کار غیر تولیدی دیگر ترجیح دهد در بخش تولید سرمایه گذاری کند.
توصیهی جنابعالی برای جوانانی که در ابتدای راه تولید هستند چه میباشد؟
توصیهی من در دجهی اول به دانشجویان می باشد که طلایی ترین فرصت را برای یادگیری و کسب تجربه دارند، فرصتی که هیچگاه برگشت پذیر نمی باشد و این دوره، اگر چه کوتاه است و معمولاً هم جدی گرفته نمیشود، میتواند نقش بسزایی در موفقیتهای شغلی پس از فارغ التحصیلی داشته باشد. در اینجا نکتهی بسیار مهمی که جا دارد بهعنوان شخصی که حدود 11 سال در بخش صنعت فعالیت می نماید خاطر نشان کنم اینکه متأسفانه دانشگاههای ما برخلاف دانشگاه های کشور های صنعتی، در بخش کارهای عملی و کار آموزیها و پروژه ها کار جدی و قابل قبولی از دانشجویان مطالبه نمیکنند ما شاهد هستیم که بهعنوان مثال، کار آموزی در رشته های مهندسی از 2 دورهی 2 واحدی به یک دورهی 3 واحدی تقلیل یافته است و دانشجویان هم که شناخت چندانی از نتایجی که می توان در کار آموزیها بدان دست یافت ندارند ، معمولاً سعی در جدی برگزار کردن این دوره ها نمی نمایند و به تبع آن، اکثر کارخانجات نیز این مسئله را جدی نمی گیرند و این مشکل بزرگی است که هم معاونتهای پژوهشی و هم دانشجویان باید بدان توجه بیشتری نمایند. باید این فرهنگ در دانشجویان شکل گیرد که یک مهندس موفق کسی است که که بتواند از دانسته های خود بیشترین استفادهی عملی را ببرد . در یکی از کشور های صنعتی (اگر اشتباه نکنم آلمان)، فارغ التحصیلان دانشکده های فنی قبل از دو سال کار مفید به عنوان “مهندس” شناخته نمی شوند . لذا بد نیست فارغ التحصیلان ما نیز حداقل تا دو سال خود را کار آموز فرض نمایند و بیشتر به دنبال تکمیل معلومات و تجربیات خود باشند تا موقعیتهای استثنایی
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی
کنجکاوی من از آن زمان برانگیخته شد که آقای ابراهیمیان در سخنرانیاش در مراسم تأسیس "شرکت سرمایهگذاری چشمانداز توسعهی شمال" (شهریور84) در مورد ایشان گفتهبود: » یک فرد تهیدست روستایی که در زمان تحصیلش در بابل، از شدّت فقر، شبها در گوشهای از مدرسهی کاظمبیک میخوابید، بعدها توانست با پشتکار از دانشکدهی فنّیِ دانشگاه تهران فوقلیسانس شیمی بگیرد و با صرفهجویی، پسانداز و همّت عالی، کارخانهی ایرفو را راهاندازی کند که الآن یکی از 5 کارخانهی بزرگِ صنعت فولاد کشور است … . آقای مهندس قلیزاده! اجازه بدهید بگویم که شما "ماتسوشیتا"ی ایران هستید. درود بر شما … !(کونوسوکی ماتسوشیتا: متولّد 1894 ، اوزاکا، بنیانگذار شرکت ناسیونال، پایه گذار مؤسسهی PHPO و یکی از بنیانگذاران توسعهی ژاپن)
با شنیدن این سخنرانی با خودم فکر کردم که چرا من ماتسوشیتای ایرانی را کمتر از ماتسوشیتای ژاپنی میشناسم؟ با آن یکی از طریق مطالعهی کتاب جذّابِ "نه، برای لقمهای نان" آشنا و علاقه مند شدهبودم، تا آنجا که در سفرم به ژاپن (در سال 2003) در کوچه پس کوچههای "اوزاکا" (زادگاه ماتسوشیتا) دنبال ردّپا و آثاری از او میگشتم! امّا همشهریِ مدیر و مدبّرم، آقای قلیزادهی پاشا را که دهها سال در صنعت کشور استخوان خرد کرده، نمیشناختم. این بود که تصمیم گرفتم ایشان را بشناسم و بشناسانم. نظر هیئت تحریریه را جلب کردم و با قرار قبلی به اتّفاق اعضای سرویس گفت و گو خدمتشان رسیدیم.
رفتار ایشان هیچ سنخیّتی با زمختی فضای کارخانجات صنعتی و مدیران عامل آنها نداشت.مردی مهربان، متواضع و خندهرو که بیشتر به استادان معارف اسلامی شباهت داشت، بخصوص آنوقتی که سعی میکرد با استناد به آیات قرآنی (و تأکید روی واژهی حدید ثابت کند که اسلام از دیرباز به علم و صنعت توجّه ویژهای داشتهاست.
*آقای مهندس!بهتر است در ابتدا سؤالی را مطرح کنم که همیشه در ذهنم بوده، چرا پاشاییها این قدر باهوشند؟
هوش، البتّه یک نعمت خدادادی است. بر اساس اصل وراثت، اگر اجداد و گذشتگان باهوش باشند، بچّهها و نسلهای بعدیشان هم باهوش میشوند. ریشهی ما پاشاییها برمیگردد به یکی از همراهان و ملازمان امامزاده سیّد نظامالدّین، نوادهی امام حسن (ع)که از نسل ترکان عثمانی و بسیار باهوش بود.خود امامزاده سیّد نظامالدّین که در بندپی شرقی دارای بارگاه و مقبرهی زیارتی است، از مردان متّقی روزگار خود و انسان با کرامتی بود.او بعد از اقامت در روستای پاشامیر، تمام زندگیاش را وقف حضرت سیّدالشّهدا (ع) و مردم کردهبود.
*چند سال دارید و روزگارتان در دوران تحصیل چگونه بود؟
متولّد 1314 هستم. سواد ابتدایی را درمکتبخانه آموختم. تقریباً 13 ساله بودم که به بابل آمدم و در دبستان تربیت (با مدیریت آقای صابری) ثبتنام کردم و از همان روز اوّل رفتم کلاس پنجم نشستم. ما آن موقع وسیلهی نقلیه نداشتیم و با اسب رفت و آمد میکردیم. از مهرماه که به بابل میآمدیم، آنقدر در شهر میماندیم تا شب عید. جادّه نداشتیم و برای رفت و آمد از کنار سجّادرود (سجرو ) عبور میکردیم.
*پدرتان زندهاند؟
نه!فوت کردند.ایشان معروف به شیخ نعمتالله و طلبهی مدرسهی صدر بودند وخوار و بار و سقطفروش بودند. کشاورزی هم میکردند.ما 3 برادر و یک خواهر هستیم. یک برادرم شغل کشاورزی دارد و برادر دیگرم مهندس کشاورزی است.
* تا پایان دبیرستان در مدارس بابل درس خواندید؟
نه! ماجرای درس خواندن من طولانی است. کلاس هفت را در دبیرستان شاهپور بودم. بقیّهی سیکل اوّل (تا کلاس نهم)را بهصورت شبانه در قم خواندم.بعد به بابل برگشتم و کلاس دهم و یازدهم را در رشتهی عمومی ریاضی دبیرستان قنّاد ادامه دادم. سال ششم را آمدم تهران و دانشآموز رشتهی ریاضی دبیرستان مروی شدم (35-1334).
در همان سال دکتر اقبال، رئیس دانشگاه تهران، اعلام کردند که دانش آموزان رشتهی ریاضی میتوانند در کنکور پزشکی شرکت کنند.چون به رشتهی پزشکی علاقه مند بودم، 3 ماه تابستان همان سال نشستم و دروس رشتهی طبیعی را خواندم و همهچیز را بخوبی یاد گرفتم. امّا متأسّفانه بهمحض اینکه سر جلسهی امتحان نشستم همهچیز را فراموش کردم. چیز عجیبی بود! حتّی یک مسئلهی ساده یادم نیامد. مجبور شدم به رشتهی اصلیام بروم. در همان سال در کنکور دانشکدهی فنّی شرکت کردم. ظرف 3 روز تمام معلومات ریاضیام بازآفرینی شد. خوشبختانه در دانشکدهی فنّی تهران در رشتهی مهندسی شیمی قبول شدم. آن موقع مرحوم بازرگان استاد ترمودینامیک و قبلاً نیز رئیس دانشکدهی فنّی بودند.
در طول تحصیلات دانشگاهیام جزو دانشجویان ممتاز دانشکده بودم و معمولاً بورسیه میگرفتم. بعد از 4 سال موفّق شدم در رشتهی مهندسی شیمی فوق لیسانس بگیرم.
* برگردیم سر موضوع اصلی! لطفاً مراحل ورودتان به این کار بزرگ صنعتی را برای خوانندگان توضیح دهید.
اجازه بدهید ابتدا از شرایط صنعت در زمانی که من از دانشکدهی فنّی فارغالتّحصیل شدم، بگویم. در یک جمله بگویم، در آن موقع اصلاً چیزی به نام صنعت نداشتیم. یک کارخانهی کوچک قند در کهریزک داشتیم که در حدّ یک کارگاه بود. کارخانهی سیمان ری هم بسیار کوچک بود . صنعت دفاعی کشور هم در حدّ تولید تفنگ برنو بود که کارخانهاش در غورخانه (توپخانه)ی تهران قرار داشت. یک نسّاجی (قائمشهر) داشتیم که اصلاً بهحساب نمیآمد. محصولات و فرآوردههای صنعتی مناسبی نداشتیم. بیشتر از خارج وارد میشد. ما در آن موقع مصرفکنندهی صرف بودیم.اوّلین کارخانهی مدرنی که وارد ایران شد (صنعت ریختهگری) همان جایی بود که من در سال 1340مشغول شدم.صاحب این کارخانه آقای داود رجبی (وزیر راه کابینهی اعلم و دکتر مصدّق)، آدم باسواد و تحصیل کردهای بود. او کارخانه را از سوئیس خریداری کردهبود و تحت نظارت کارشناسان سوئیسی، نصب و راهاندازی کرد.کارشناسان سوئیسی خیلی متکبّر و مغرور بودند. آنها حتّی حقّ توحّش میگرفتند.
* در این سالهاچه کارهای خاصّی انجام دادید؟
کار خاص که چه عرض کنم.من در زمان جنگ، شرایط مهمّات و ابزارآلات جنگی را بدقّت بررسی کردم. فهمیدم رزمندگان خمپاره و مهمّات کم دارند و امکانات لجستیکی ضعیف است. از سال 63 تصمیم گرفتم سمت و سوی تولیدات کارخانه را به ساخت خمپارهی 120میلیمتری تغییر دهم. دست به تولید زدیم و روزانه 2500 قبضه خمپاره تولید میکردیم.البتّه کارخانههای دیگر هم تدریجاً خمپارههای 60 ،80 و 120 میلیمتری و گلولهی توپ 150 میلیمتری را و تولید میکردند.
*اجازه بدهید از شرایط فعلی شرکت ایرفو بپرسیم.
خواهش میکنم.همان طور که گفتم شرکت ایرفو حدود 40سال در صنایع ریختهگری، حرارتی و ماشینسازی تجربه دارد و در سالهای 78، 79 و 80 بهعنوان واحد نمونهی کشوری انتخاب شده و دارای گواهینامهی iso9001 و گواهینامهی ملّی ایران و برخوردار از چندین لوح تقدیر کشوری است.
* محصولاتش چیست؟
دیگ چدنی شوفاژ سانترال، پکج چدنی شوفاژ دیواری و زمینی (در دو مدل آشپرخانه و موتورخانهای) ، انواع یخچال فریزر، لوله و اتّصالات چدنی فاضلاب، رادیاتور آلومینیومی، قطعات چدنی سنگین صنعتی و طرّاحی ماشینسازی خطوط تولید.
*تعداد کارگران و کارکنان شرکت چند نفر است؟
300 نفر .
*ببخشید! اجازه دارم بپرسم چند نفرشان همشهری هستند؟
50 - 50 ؛ یعنی حدود 150 نفر از همکاران ما اهل بابل هستند.
*مشکل اشتغال کِی باید حل شود؟
این مشکل، البتّه یک مشکل ملّی است و همه باید برای حلّ آن همّت کنند.امّا مسئولان و متولّیان امور قبل از هر چیز وظیفه دارند فرهنگ کار را نهادینه و درونی کنند.جوان اگر بخواهد کار کند، باید بلندپروازی را کنار بگذارد، در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد و احساس شکست نکند. دولت وظیفهی سنگینی بر عهده دارد. در حال حاضر برای هر فرصت شغلی 000/40 دلار اعتبار لازم است. من طرحهای زیادی در زمینهی صنعت، کشاورزی و... دارم که اگر امکانات و اعتبار باشد حدود 000/100 فرصت شغلی ایجاد میشود.
* آخرین طرحی که در دست اجرا دارید کدام است؟
پروژهی کاغذسازی از کاه برنج که 250 میلیون دلار سرمایه میخواهد.
*آقای مهندس! رمز موفّقیتتان در چیست؟
رمز موفّقیتم در 3 چیز است: تعقّل، سختکوشی و توکّل. یادم نمیآید از کار کردن خسته شده باشم. یادم نمیآید از ادامهی کاری که اراده کردهام، ناامید شدهباشم. شک برایم معنا ندارد. بهنظر من انسان میتواند با توکّل، تعقّل، تدبّر و سختکوشی بر کلّیهی مشکلات فایق آید. توصیهام به جوانان عزیز این است که هرگز یأس و ناامیدی به خود راه ندهند و همیشه با امید و با اتّکا به قادر مطلق و با تمام وجود در خدمت آن کار قرار گیرند و صرفنظر از درآمدهای عادی و تجربهای که کسب کردهاند، قانع باشند.
هفتاد سال دیگر نیزچنین باد!